پیمایش

جشن ورودی های 93

امور فرهنگی و فوق برنامه

 

فرهنگ، زیربنای حیات جمعی انسانها و ارزش بخش کلیه فعالیتهای آنهاست. یکی از ویژگیهای اساسی جوامع بشری، حضور ملموس و عینی فرهنگ در همه ابعاد زندگی است. چه، یکی از ارکان مهم پیوستگی و همبستگی افراد انسانی، فرهنگ است. به عبارت ساده تر، فرهنگ را می توان شیوه و راهکارهای زندگی یک جامعه دانست، از اینرو توسعه فرهنگی، پایه مهم نحول در زندگی فرهنگی و ارتباط با دیگر اشکال توسعه است. در واقع، توسعه فرهنگی را باید افزایش ظرفیت خلاقیت و نوآوری در ارزشها و رفتارهایی دانست که آدمیان در زندگی روزمره آنها را به کار می گیرند.

شایسته است در بحث توسعه، روابط متقابل میان دانشگاه و توسعه فرهنگی به طور جدی پیگیری شود. زیرا جامعه دانشگاه، برنامه ریزان و مجریان از ارکان اساسی توسعه محسوب می شوند، بدیهی است بخشی از برنامه ریزی علمی و سازماندهی مطلوب در فرآیند توسعه را باید در دانشگاه جستجو نمود که مجمع اندیشمندان و محققان مولد علم شناخته می شود. دانشگاه، مانند هر سازمان اجتماعی دیگر، دارای کارکردهای اجتماعی است، از مهمترین کارکردهای این نهاد، کارکردهای آموزشی، پژوهشی، خدماتی و فرهنگی است. کارکرد آموزشی و پژوهشی دانشگاه تولید، اشاعه و آموزش دانش، تربیت نیروهای متخصص و کارآمد در حوزه های متنوع علمی و پژوهشی و توسعه مرزهای دانایی توانایی است.

در زمینه کارکردهای فرهنگی دانشگاه می توان از توسعه و اعتلای فرهنگی جامعه، غنابخشی فرهنگ عمومی در راستای رشد و توسعه فرهنگ علمی، حفظ و انتقال و بازاندیشی سنت ها و میراث فرهنگی گذشته و تجدید حیات جامعه یاد کرد. دانشگاه ها از یک سو باید پاسدار ارزشها و سنت های فرهنگی جامعه و از سوی دیگر عهده دار اشاعه ارزش های جدید و علم و تکنولوژی مورد نیاز جامعه باشند. دانشگاه ها از گرانبهاترین ذخایری شناخته می شوند که جامعه برای پیشرفت و توسعه در اختیار دارد. توسعه فرهنگی جوامع پیشرفته، نتیجه حرکت دانشگاههای آن جوامع در مسیر فرهنگ بومی شان است. جامعه نیازمند نیروهای متخصص و کارآمدی است که علاوه بر توانایی علمی و پژوهشی، توانایی برقراری ارتباطی فعال و خلاق با فرهنگ جامعه خویش را داشته باشند. دانشگاهی که منطبق بر ساخت اجتماعی-فرهنگی جامعه باشد ، نخست آنکه توانایی پاسخگویی به نیازهای اجتماعی، فرهنگی، علمی، اقتصادی و سیاسی جامعه را خواهد داشت، دوم آنکه مردم به آن اعتماد می نمایند، زیرا نیازهای آنان را برآورده می سازند و ثالثاً در فرآیند توسعه کشور سهیم خواهد بود؛ به دلیل اینکه با جستجو و شناسایی نیازهای ملی جامعه، ساختار علم و تکنولوژی بومی شکل می گیرد و تشکیل چنین ساختار علمی در مراحل بعدی ، توسعه را سرعت می بخشد.

در غیر اینصورت، نقش دانشگاه، نقشی حاشیه ای خواهد بود و به جای بازیگری و ایفای نقش، به تماشاگری منفعل و غیر کارآمد تبدیل می شود. نتیجه چنین امری، تقلید از غرب، مصرف علم و فرار مغزها از کشور خواهد بود و مهم تر از همه آن که توده مردم نسبت به دانشگاه و دانشگاهیان و گره گشایی دانش و پژوهش بی اعتماد می شوند، از این نظر، اعتماد متقابل میان دانشگاه و جامعه از شروط بسیار مهم توسعه کشور شناخته می شود. ناگزیر، دانشگاه باید باورهای علمی را در فرهنگ جامعه ایجاد نماید. میراث کهن ایرانی و اسلامی را ضمن باز اندیشی و نقادی آن، در کنار آموزش و پژوهش به نسل جوان دانشجو انتقال دهد و پیوندی راهگشا میان فرهنگ سنتی و فرهنگ جدید ایجاد کند. از طرفی لازم است روحیه علمی، نظم پذیری جمعی، مسئولیت پذیری، فردگرایی مثبت، دنیاشناسی، آزاد اندیشی و انتقاد پذیری در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی ایران آموخته شوند. دانشگاهی که وظایف فوق را خردمندانه،منطقی و بایسته انجام دهد، نقش در خور خود را در توسعه و اعتلای فرهنگی کشور ایفا خواهد نمود.